می خوام مخالفت کنم
با بخشی از نظراتت
با عجولانه قضاوت کردنهات
یا تو راحت قضاوت می کنی
یا من سخت، رفتاری رو زشت می بینم
شاید هم رفتار دیگران و برای خودم توجیه میکنم ، که چی؟
که راحتتر ارتباط برقرار کنم، خلاصه اینکه احساس خفگی می کنم. وقتی زود راجع به رفتار دیگران برچسب محکمی می زنی و تا مدتها اثر اون برچسب درونت باقی می مونه .......
و بدتر ازاون، اینه که بزبون میاری و اگه اون حوالی، ساده لوحی باشه و قضاوتاتو بشنوه، حالا بیا و درستش کن
آخه لامسب حداقل توی ذهنت نگهدار تا شاید با رفتار دیگه اون که شاید شانس بیاره و پسندیده باشه، نظرت راجع بهش عوض بشه و دوباره و دوباره رابطه خوب شروع میشه و انگار نه انگار که روزی برچسب بهش زدی و جلوی من لهش کردی
اصلا بگو: بتو چه
بتوچه که آدما راجع به هم چه قضاوتی می کنن
تورو سننه که رابطه دونفر در ظاهرخوبه و در باطن......... بهتره هیچی نگم
نمی دونم من چرا قلقلکم میاد که دوتادوست که ظاهرا دوستای خوبین، یکیشون، رفتار و شاید خواسته دیگری رو که بخاطر احساس صمیمیت با اون داره و شاید خیلی هم خواسته کوچکی باشه، پای ایراد می ذاره وازکاه کوه میسازه،
چرا؟ چرا وقتی جلوی من تعریف میکنه ، دائم دارم رفتار اون یکی رو توجیه می کنم، که انگار کاسه داغتر از آش شدم و با خودم درگیر می شم که چرا بعضیا اینجوریند و اونوقته که ترس تمام وجودم و می گیره که این آدم راجع به رفتارهای منم، به این راحتی قضاوت می کنه؟
خوب اصلن به حال خودش رهاش کن و بزار هر جور می خواد فکر کنه، قضاوت کنه، حتی راجع به تو
اصلن به من چه؟ اصلن خانم تو به بقیه کاری نداشته باش و مراقب رفتارهای خودت باش. در اینجور مواقع هم خودت و به کری بزن........
به تو چه؟
به توچه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر